۱۳۹۶ دی ۲۸, پنجشنبه

ریزگردهای موجود در آسمان اهواز به دلیل پدیده «وارونگی هوا» است
مدیرکل هواشناسی خوزستان با بیان اینکه هم اکنون گردوخاک وجود ندارد، گفت: آنچه صبح امروز مشاهده شد غباری است که به دلیل وارونگی هوا یا اینورژن روی می‌دهد.

کوروش بهادری پیش از ظهر امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اهواز، با بیان اینکه هم اکنون گردوخاک وجود ندارد، اظهار کرد: آنچه صبح امروز مشاهده شد غباری است که به دلیل وارونگی هوا یا اینورژن روی می‌دهد.

مدیرکل هواشناسی خوزستان با اشاره به اینکه ارتفاع پدیده اینورژن در اهواز امروز به 175 متر رسید وبه تدریج بهتر می‌شود، عنوان کرد: وارونگی سبب می‌شود آلاینده های معلق در آسمان کلانشهر آهواز اعم از گازها، رطوبت و گردوغبار در ارتفاع پایین باقی بمانند.

وی افزود: گردوخاک باید در کانونی شکل بگیرد و به حرکت درآید اما در حال حاضر کانونی فعال نیست و آنچه در آسمان برخی شهرهای استان شناور مانده‌، از گردوخاک روز گذشته است و به تدریج برطرف می‌شود.

بهادری با تاکید بر اینکه هوای امروز اهواز در حد هشدار نیست، گفت: معمولا اگر شعاع دید زیر هزار متر باشد در حد هشدار اعلام می‌شود اما هم اکنون شعاع دید بیش از چهار هزار متر است.

مدیرکل هواشناسی خوزستان با بیان اینکه جریان نسبتا پایداری تا پایان هفته در استان پیش‌بینی می‌شود، افزود: تنها پدیده قابل توجه‌ وارونگی دما است که تا روز سه شنبه ادامه دارد و گاهی می تواند شعاع دید را در اوایل صبح کاهش دهد که به محض طلوع آفتاب یا وزش باد برطرف می‌شود.

وی با اشاره به اینکه افت شدید دما در استان خوزستان تا روز یکشنبه آینده ادامه دارد، اظهار کرد: در شبانه‌روز گذشته ایذه و تاراز با منفی یک درجه سانتی‌گراد خنک‌ترین و گتوند با 29 درجه سانتی‌گراد گرمترین نقاط استان خوزستان بودند. همچنین نوسان دمایی امروز اهواز بین 7 تا 16 درجه سانتی‌گراد است.

۱۳۹۶ دی ۲۵, دوشنبه

گرد و غبار خوزستان

مدیر روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت: میزان گرد و غبار در اهواز ساعت 10 صبح سه شنبه به بیش از 12 برابر حد مجاز رسید.


غلظت گرد وغبار در اهواز بیش از 12 برابر حد مجاز
شهریار عسکری در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: میزان غلظت گرد و غبار ساعت 10صبح امروز در شهر اهواز به یک هزار و 856 میکروگرم بر مترمکعب رسید.
وی افزود: غلظت غبار در ماهشهر یک هزار و 122، آبادان 117، امیدیه 288، اندیمشک 112، بندر امام خمینی(ره) 113، حمیدیه 330، سوسنگرد200، شادگان 125، شوش 114، هندیجان 103، بهبهان 133 میکروگرم بر متر مکعب گزارش شده است.
شاخص حد مجاز میزان ذرات معلق در هوا 150 میکروگرم بر متر مکعب است.
بر اساس گزارش سازمان هواشناسی خوزستان از صبح سه شنبه به دلیل وزش باد هوای 14 شهرستان استان شامل اهواز، حمیدیه، کارون، باوی، شادگان، آبادان، خرمشهر،هندیجان، امیدیه، ماهشهر، رامهرمز، رامشیر، هویزه و دشت آزادگان غبارآلود است.
بر پایه این گزارش توده هوای کم فشار از غرب امروز وارد خوزستان می شود که تا سه شنبه شب آسمان برخی مناطق استان توام با بارش خواهد بود.
امسال به دلیل خشکسالی استان خوزستان یکی از کم بارش ترین سالها را تجربه می کند به طوری که مسئولان هشدار داده اند اگر این روند ادامه یابد استان خوزستان برای تامین آب مورد نیاز شرب و کشاورزی خود با مشکل مواجه خواهد بود.

۱۳۹۶ دی ۱۹, سه‌شنبه

فرزاد پس از تجاوز به هشت زن ، آنها را کشت
حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفوی، دادستان رشت، با اعلام این خبر گفت: پرونده این قاتل سریالی که اوایل امسال دستگیر شده بود، به دادگاه کیفری یک ارسال شده است.
این متهم مردی ۴۰ ساله به نام فرزاد است که ابتدا به اتهام چهار فقره جنایت بازداشت شد، اما در بازجویی‌های تکمیلی اعتراف کرد چهار زن دیگر را نیز کشته است.
کارآگاهان جنایی رشت وقتی از ناپدیدشدن زنی جوان باخبر شدند، تلاش خود را برای یافتن ردی از این زن آغاز کردند، اما تجسس‌ها بی‌ثمر بود تا اینکه زنی دیگر نیز ناپدید شد. این فرد نیز مانند نفر اول هنگام ترک خانه مقدار زیادی طلا و جواهرات همراه خود داشت. پلیس نتوانست ردی از زن دوم نیز پیدا کند و این پرونده‌ها باز ماند تا اینکه تعداد مفقودان به چهار نفر رسید. آن زمان بود که کارآگاهان فرضیه وجود قاتلی سریالی را مطرح کردند و با تفحص‌های گسترده‌ای که انجام دادند، رد اتومبیلی را به دست آوردند و توانستند فرزاد را دستگیر کنند. او به کشتن این چهار زن اعتراف کرد و گفت در سال‌های ۸۷ تا ۸۸ نیز سه زن دیگر را به قتل رسانده است. از آنجا که همسر متهم نیز در جریان جنایات فرزاد قرار داشت، او هم بازداشت شد و در بازجویی‌ها تعداد قربانیان شوهرش را هشت زن اعلام کرد. این زن درباره آخرین جنایت به ماموران گفت: شوهرم یک شب به خانه آمد و گفت: زنی را کشته و جسدش را در جاده طارم در نزدیکی زنجان رها کرده است.
به‌این‌ترتیب، فرزاد به قتل هشتم نیز اعتراف کرد. قاتل سریالی که تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده و ازدواج اولش با شکست مواجه شده بود، نفرت از زنان را به‌عنوان انگیزه‌اش از این کشتار اعلام کرد و گفت: «شکست در زندگی با همسرم اولم دلیل همه اینها بود. آن زن من را به جایی رساند که از همه زنان متنفر شدم و کینه به دل گرفتم، آن‌قدر که به جنون رسیدم. سه قتلی که بین سال‌های ۸۷ تا ۸۸ انجام دادم، فقط به‌دلیل انتقام‌گرفتن از زنان بود اما چهار قتلی که در سال ۹۵ انجام دادم، ۸۰ درصد به‌خاطر مشکلات مالی و ۲۰ درصد به‌علت همان تنفرم بود. از طریق یکی از دوستانم با همسر اولم آشنا شدم. او کاری با من کرد که از همه زنان متنفر شدم. بدبختی‌های من از زمانی شروع شد که از طریق یکی از آشنایان وارد کار خریدوفروش عتیقه و زیرخاکی شدم».
متهم ادامه داد: «معمولا افرادی که در این کار هستند، همه اموالشان را به نام شخصی دیگر می‌کنند که اگر‌ گیر افتادند، اموالشان از دست نرود. من هم همه خانه و زندگی‌ام را به نام همسرم کردم. یک کارگاه چوب‌بری داشتم که آن را هم به نامش زدم تا اینکه وقتی با هم دچار اختلاف شدیم، یکی از روزها توی چشمانم نگاه کرد و گفت دیگر نمی‌خواهمت. بعدا متوجه شدم پیش از من عاشق فرد دیگری بوده است. اینها را که فهمیدم، تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. حتی نقشه قتل کشیدم. حتی یک‌بار می‌خواستم همسرم را خفه کنم که دخترم گریه کرد و با صدای او همسایه‌ها هم به خانه‌ام ریختند و همسرم را از زیر دستم بیرون کشیدند. به‌خاطر اینکه دخترم بی‌سرپرست نباشد، بی‌خیال شدم و گفتم می‌روم اما طلاقت نمی‌دهم».
فرزاد درباره اولین قتلی که انجام داده بود، توضیح داد: «غروب یک روز بارانی بود اما تاریخ دقیقش یادم نیست. آن روز از کارگاه چوب‌بری بیرون آمدم. من چندین‌بار کارم را عوض کردم و بعد از کار آشپزی در کشتی و خریدوفروش عتیقه، رفته بودم سراغ خریدوفروش چوب و کارگاه چوب‌بری راه‌انداخته بودم. آن روز در جاده و نرسیده به رشت، خانمی را دیدم که کنار خیابان ایستاده بود و برایم دست تکان داد. پایم را روی ترمز گذاشتم و او سوار شد؛ من گاهی مسافرکشی هم می‌کردم. او سر صحبت را باز کرد و شماره تلفنش را داد. فردای آن روز با تلفن کارتی به او زنگ زدم و روز دوم با آن زن در کوچصفهان قرار گذاشتم؛ صبح بود. وقتی توی ماشین نشست، متوجه شدم حالش خوب نیست. او را به خانه‌ام در زیباکنار بردم؛ تنها ملکی که برایم مانده بود و آنجا زندگی می‌کردم. وقتی وارد خانه شدیم، دستانش را بستم. بعد با روسری دهانش را بستم و از پشت‌سر طنابی دور گردنش انداختم و خفه‌اش کردم. برای اینکه راحت جسد او را حمل کنم، مثله‌اش کردم. چون بار اول بود، حالم بد شد و به‌شدت ترسیده بودم؛ خیلی ترسیده بودم. سه روز اصلا نخوابیدم و وحشت داشتم؛ می‌ترسیدم زنده شود، کابوس می‌دیدم و احساس می‌کردم روح مقتول داخل خانه‌ام است.
متهم درباره دومین جنایتش گفت: ‌«در قتل دوم دیگر ترس قتل اول را نداشتم. فاصله قتل دوم تا اول به سال نکشید و چند‌ماه بود. در آن زمان از آستانه‌اشرفیه چوب خریده بودم و به‌سمت رشت می‌رفتم. یک زن برایم دست تکان داد، تا سوار شد به‌راحتی با او طرح دوستی ریختم. همان روز به من گفت بیا به مادرم نشانت بدهم. او شماره‌اش را به من داد و بعد پیاده شد. روز بعد اتفاقی او را دیدم. قرصی از کیفش بیرون آورد و به من داد تا بخورم. خودش هم قرصی خورد که ناگهان بی‌حال شد. دیدم یخ کرده و رنگش پریده است. برای همین تصمیم گرفتم او را هم به قتل برسانم. با طناب زردرنگی خفه‌اش کردم. هیچ تقلایی هم نکرد. بعد جسد را داخل صندوق‌عقب گذاشتم و به‌سمت خانه پدری‌ام رفتم. در آنجا به بهانه درست‌کردن انباری، به طویله رفتم. قبری کندم و جسد را دفن کردم، پس از قتل برایش دعا خواندم».
متهم ماجرای سومین جنایت را نیز چنین شرح داد: «دیگر قتل برایم عادی شده بود؛ ترسم کاملا ریخته بود. سومین زن را در فلکه گاز روستای رودبارکی سوار کردم. تصور کردم مشکل اخلاقی دارد. می‌خواستم همان لحظه کار را تمام کنم، اما نشد. او وقتی سوار شد مرتب می‌خندید و حالت عادی نداشت. در خیابان چرخی زدم تا شب شد. به سمت جاده تهران رفتم و نخستین کسی بود که با چاقو به‌سمتش حمله کردم و ضربه‌ای به قفسه سینه‌اش زدم. بعد با کمربند ماشین خفه‌اش کردم».
فرزاد جزئیات بقیه جنایت‌ها را هم شرح داد و درباره نقش همسرش در این آدم‌کشی‌ها گفت: «زنم نقشی در قتل‌ها نداشت و اگر چیزی به پلیس نگفت به‌خاطر این بود که او را تهدید به مرگ کرده بودم». متهم درباره اینکه چرا درباره قتل هشتمین زن حرفی نزده بود، گفت: «قصدم پنهان‌کردن جنایت نبود، چون من اهل دروغ‌گفتن نیستم، اما حافظه‌ام خوب کار نمی‌کند و گاهی اتفاق‌ها را فراموش می‌کنم. هشتمین طعمه‌ام زنی بود که به‌عنوان مسافر سوار ماشینم شد. او را هم مانند زنان قبلی به قتل رساندم و جسدش را در حاشیه جاده انداختم». کارآگاهان بعد از ثبت اظهارات این متهم بقایای اجساد را یافتند. پس از آن، اولیای‌دم مقتولان برای متهم درخواست قصاص کردند. به‌این‌ترتیب پرونده مراحل قانونی خود را طی کرد و فرزاد به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.


گفت‌و‌گو با دکتر کریم لاهیجی درباره لغو مجازات اعدام
نسیم روشنایی
آیا علت رویگردانی تدریجی کشورهای مختلف از مجازات اعدام به جایگزینی نگرش کیفری پیشگیری و بازدارندگی به جای تلافی‌جویی و انتقام‌گیری برمی‌گردد؟ ارج یافتن زندگی و حق زندگی در دنیای مدرن در این تغییر چه نقشی دارد؟ سیستم حقوقی ایران در پیش و پس از انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟ انتقام‌جویانه یا بازدارنده یا التقاطی؟ آیا این ادعا که در فرهنگ ایرانی حس انتقام و تلافی‌جویی قوی است، نظام حقوقی قصاص‌طلب را نمی‌توان تغییر داد و به این اعتبار باید کیفر اعدام را خواست مردم تلقی کرد، صحیح است؟ زمانه با دکتر کریم لاهیجی، حقوقدان و فعال در عرصه مبارزه برای حقوق بشر درباره این پرسش‌ها گفت‌وگو کرده است.
دکتر کریم لاهیجی، حقوقدان و مسئول فدراسیون جهانی جامعه‌های حقوق بشر
به گفته کریم لاهیجی از قرن هجدهم و آغاز دوره روشنگری در غرب، دید فلسفی تازه‌ای از انسان و حقوق انسان ارائه شد: «انسان موجودی شد خودمختار و مسئول و دارای حق تعیین سرنوشت و دارای منزلت و حقوق و کرامت. این دیدگاه به تدریج در غرب جایگزین نگرشی قدیمی شد که می‌پنداشت انسان از زمانی که در شکم مادرش است یا انسان خوبی است یا ملعون. اصطلاح مجرم بالفطره در این نگرش شکل گرفته بود. در حقوق جزا نیز تحولاتی صورت گرفت
کریم لاهیجی به زمانه می‌گوید:« اولین بار سزار بکاریا، حقوقدان بزرگ ایتالیایی قرن هجدهمی، کتابی نوشت به نام: نوشته‌ای درباره جرایم و مجازات‌ها. او برای نخستین بار جرم و مجازات را تعریف کرد و برای اولین بار مشروعیت اعدام را زیر  سوال برد با این استدلال که انسان‌ها به چه حقی می‌توانند دیگری را بکشند. او همچنین بیهودگی مجازات اعدام را نشان داد. این‌ها مقدمه‌ای شدند که مجازات‌های بدنی مانند شکنجه رفته رفته از بین رفتند. برای مثال در فرانسه از قرن نوزدهم شکنجه لغو شد، اما فرآیند لغو مجازات اعدام در کشورهای غربی، به دلایل سیاسی مدتی به طول انجامید
لاهیجی معتقد است حق زندگی بزرگ‌ترین حق انسان است و با توجه به اینکه این حق را هیچ دولت یا قدرتی به انسان نداده است، به چه مجوزی انسانی دیگر یا یک دولت، مجاز است این حق را از انسان سلب کند؟
در سند اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ تصویب شده و همچنین در میثاق بین‌المللی مدنی و سیاسی که در سال ۱۹۶۶ به تصویب رسیده، اولین حقی که برای انسان به‌ رسمیت شناخته شده، حق زندگی است. پس از تصویب این اسناد با وجود پیش‌زمینه فلسفی از قرن قبل از آن، کشورها به مرور مجازات اعدام را لغو کردند.
کریم لاهیجی درباره نظام قضایی پیش از انقلاب و پس از انقلاب به زمانه می‌گوید: «قانون مجازاتی که بعد از تشکیل دادگستری نوین در زمان رضا شاه به تصویب رسید از قانون جزایی فرانسه اقتباس شده بود. یک جنبه مدرن این قانون این بود که تعیین و اعمال مجازات حق و وظیفه دولت بود. برای قتل مجازات اعدام وجود داشت که از طریق دولت انجام می‌شد. همچنین دادگاه افزون بر تعیین مجازات برای خسارت وارد شده به خانواده مقتول نیز تصمیم می‌گرفت. اگر شاکی خصوصی یعنی ورثه مقتول رضایت می‌دادند ممکن بود در تعیین مجازات تاثیری بگذارد و آن را تخفیف دهد
به گفته لاهیجی اما در سیستم قضایی پس از انقلاب اسلامی که تماما بر قصاص و انتقام استوار است، ولی دم، مسئول تصمیم گرفتن درباره جان متهم به قتل است. یعنی وظیفه تعیین و اجرای قانون از دولت به فرد منتقل شده است:
«در قانون قصاص، قتل که بزرگ‌ترین جرم یک جامعه است، به امری خصوصی تبدیل شد بین متهم به قتل و وارث مقتول . ورثه مقتول یا ولی دم تصمیم می‌گیرند که متهم به قتل کشته شود، یا مطالبه دیه کنند و متهم به قتل را ببخشد. پس از دریافت دیه، متهم به قتل از زندان آزاد می‌شود. در این قانون، حق مجازات از دولت سلب ‌می‌شود و به ولی دم داده می‌شود. دولت در این جا از مسئولیت خود سر باز می‌زند
لاهیجی معتقد است این ادعا که قصاص در فرهنگ مردم وجود دارد و خواست مردم است و به این دلیل در سیستم قضایی دولت موجود است، صحت ندارد: «میل به انتقام ضد فرهنگ است و خودبه‌خود در جامعه وجود ندارد. در ادبیات فارسی همواره فرهنگ ضدخشونت و فرهنگ مدارا وجود داشته است. خون با خون شسته نمی‌شود بلکه با آب شسته می‌شود. قصاص منزلت انسان را پایین می‌آورد و انسان را با تلافی کار ناپسندی که انجام شده، به یک بدکار تبدیل می‌کند. وقتی قصاص در جامعه توسط دولت قانونی باشد، یعنی جامعه نیز سقوط اخلاقی کرده است
به گفته این حقوقدان، نقش مهم دولت فرهنگ‌سازی در جامعه است: «از بدو تولد فرد این فرآیند توسط آموزش و پرورش و رسانه‌ها و نهادها صورت می‌گیرد. متاسفانه جمهوری اسلامی در این حوزه قدمی برنداشته است بلکه مثلا با اعدام‌های علنی به ترویج فرهنگ خشونت در جامعه پرداخته است
او می‌گوید: «همچنین دولت باید به ریشه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که افراد را به ارتکاب جرم وامی‌دارند، بپردازد و بکوشد این مشکلات بنیادین را حل کند. بنابراین انتقام و قصاص راه مبارزه با ارتکاب یک جرم نیست. اگر بود از دیرباز که در تمام جهان حکم مرگ وجود داشته، مردم درس عبرت می‌گرفتند و دیگر به جرمی که به مرگ‌شان منتهی شود، دست نمی‌زدند
• گفت‌وگوی کامل با دکتر کریم لاهیجی را در اینجا بشنوید: